بهترین استراتژی برای فیلم سینمایی ایرانی جدید آشکار شد
فیلمنامه «دختر میلیوندلاری» در واقع از روی داستانی بهقلم اف.ایکس.توله نوشته شده است، اما ایستوود ترجیح میدهد که در ساخت این فیلم بهجای خلق چیزی تازه، روی قراردادهای انسانی از جنس اعتمادبهنفس یا آزادی تأکید کند. این فیلم سعی میکند تا داستانی آزاردهنده را در لوای یک مکتشف چاههای نفت، یعنی دنیل پلین ویو (با بازی فوقالعادهی دنیل دی لوئیسِ اسطورهای) که بهدنبال رؤیایی وحشیانه و توخالی است، به خورد بیننده بدهد. کارگردان در صحنهای شاعرانه پسربچههایی را نشان میدهد که بهشوخی با توپی که خودشان ساختهاند، در حضور دو جهادی موتورسوار فوتبال بازی میکنند و این یعنی لحظه شکست باوری توخالی! آنها موسیقی را هم مانند سیگار یا فوتبال ممنوع کردهاند و مردی که با قانون ممنوعیت فوتبال مخالفت میکند، به ۲۰ ضربه شلاق محکوم میشود. تبصره - در مورد درآمدهای معوقه و استثنایی که منشاء آن لااقل پنج سال فعالیت مداوم یا نگاهداری دارایی غیر منقول برای مدت پنج سال یابیشتر باشد از قبیل حق تألیف و اختراع و اکتشاف و فروش املاک و انتقال حق واگذاری محل و مستحدثات موضوع تبصره ۴ ماده ۲۰ و درآمدهایمشابه که فهرست آن از طرف وزارت دارایی تهیه و به تصویب هیأت وزیران خواهد رسید درآمد به پنج قسمت مساوی تقسیم و هر قسمت از آن به سایردرآمدهای سال تحصیل آن درآمد و هر یک از چهار سال قبل اضافه و بر اساس نرخهای مندرج در این ماده مالیات آن محاسبه خواهد شد.
با این که بازیکن هیچوقت مجبور نمیشد خودش تیراندازی کند و حتی میتوانست این مرحله را به کل رد کند، اما در هر صورت No Russian جنجال بزرگی در فضای داخل و خارج از گیمینگ ایجاد کرد، تا حتی که برخی آن را یک تمرین برای عملیات تروریستی واقعی میدانستند. البته این فیلم در زمان اکران حاشیههای زیادی را ایجاد کرد و در حال حاضر در وبسایت IMDb امتیاز 8.4 از 10 را دریافت کرده است. البته در دنیای داردنها، فضیلت به انتخابهای شخصی منجر میشود که این نوع انتخابها به فروپاشی سوسیالیسم در اروپا اشاره دارد. این دو برادر کارگردان مهمترین انتخابهای ناگزیر انسانها، سقوط اخلاقی و گرایش افراطی به مسیحیت برای تطهیر خویش را روایت میکنند. پویو در این فیلم بیرحمانه به پوچی و بیعدالتیای تلنگر میزند که هنوز هم پس از گذشت بیش از چند دهه از سقوط دیکتاتوری کومونیستی نیکولا چائوشسکو، در زندگی رومانیاییها وجود دارد. دومین فیلم بانگ جون-هو که بر اساس داستان واقعی زندگی یک قاتل زنجیرهای از کرهی جنوبی ساخته شده است و در دوران دیکتاتوری نظامی 1986 میگذرد، با یک صحنهی شوکهکننده شروع میشود: به دو زن در حومهی شهر تجاوز میشود و به قتل میرسند.
در هر حال طرفدار هر کدام از این نظریهها باشید باید بدانید که با یک فیلم پلیسی سرد و خشک روبرو هستید که قصد دارد دنیای تیره و تاریک قتل و جنایت را به سردترین شکل ممکن به تصویر بکشد. در واقع فیلم The Shawshank Redemption تعامل شخصیت اصلی فیلم با دیگر زندانیها و امید او به زندگی را به تصویر میکشد. پدرش او را وامیداشت که در کلیسا حضور داشته باشد. وقتی در آینده نزدیک و ویران شهری قرار گرفتیم، تصور کنید که هر سال ارتکاب هر جرم و جنایتی به مدت 12 ساعت آزاد شود. بنابراین جزئیات این فیلم واقعا دقیقاند و هر کسی که چنین درمانی انجام داده باشد، کاملا آن را درک میکند. کاری که فیلمساز در «خام» انجام میدهد با کاری که کارگردانان سینمای وحشت در آمریکا انجام میدهند تفاوتی آشکار دارد و البته منظور فقط این نیست که دوربینش را به سمت آدمخواران برگردانده است.
یکی از آن هیولاها از بین میرود و در نتیجه سرزمین پدری به سمت نابودی میرود و… کمپین بازی همانند بازیهای قبلی از سه بخش آمریکا-بریتانیا-شوروی تشکیل شده بود، اما با این تفاوت که این بار داستان از سمت شوروی شروع میشد. این اپیزود از فیلم مانند هر سه اپیزود دیگر چنان با خلق تصاویر سورئالیستی شما را گول میزند که تصور میکنید با تصاویر طبیعی و بیرحم حیاتوحش میخکوب شدهاید. او پسربچهای ریزنقش است که این خصوصیت ظاهریاش با توداری، شخصیت کامل و چشمان حیرتانگیزش چنان او را آسیبپذیر نشان میدهد که ناخودآگاه دلتان میخواهد در آغوشش بگیرید. این فیلم میتواند چنان ذهن شما را درگیر کند که به تئوریهای جدیدی در باب مسیحیت، فروپاشی سوسیالیسم در اروپا یا حتی حرکت دوربین برسید. جونگ-سو میپذیرد. پیش از عزیمت هی-می، پدر جونگ-سو درگیر دعوایی میشود و به زندان میافتد. در این سفر اتفاقهای رخ میدهد که زندگی سارا دگرگون میشود. جایی که میگوید: «جنون من فقط هنگامی رخ میدهد که باد از شمال و شمال غربی میوزد». مرد ژائو را کتک میزند، اما زن باز هم با صورتی آسیبدیده فقط در سکوت به مرد خیره میشود و میرود. در همین حین ناریسا خود را به شکل اژدها درمیآورد و رابرت را با خود به نوک برج میبرد رابرت موفق به کشتن اژدها میشود.
پارانویا اصلیترین احساسی است که کارپنتر روی آن دست گذاشته و در فیلم «موجودی» را میبینیم که به سراغ محققان حاضر در یک مقر تحقیقاتی میرود و ضمن کشتن آنها، خود را به شکل اعضای مختلف گروه در میآورد تا همه افراد گیج و نسبت به یکدیگر بیاعتماد شوند. مشاهده روابط اعضای این خانواده، بهویژه رفتار مادر خانواده، بیننده را دچار چالش احساسی میکند تا نداند خوشحال باشد یا ناراحت، بااینحال عمیقا به فکر فرو میرود و این یعنی سینما! بااینحال زن و مرد جوان مدام از هم دورتر میشوند. بااینحال فیلم توانایی آن را دارد که زاویه دید تازهای به زندگی در اختیار ما بگذارد و این قدرت داستانگویی سینماست. حالا اگر ما میخواهیم این فرصتهای ازدست رفته در مورد ترکی آذری را تلافی کنیم باید کمی از محدوده فقط شعر و ضرب المثل بیرون بیائیم. من فقط یک داستان ساده را صمیمانه بازگو کردم، اما هنگامی که واکنش دوستداشتنی مخاطبان را دیدم، خوشحال شدم و با خودم گفتم پس چیزی که ساختهام اثر قدرتمندی از آب درآمده است.
لبهی فردا یک فیلم آخرالزمانی تمامعیار نیست اما بهدلیل شخصیتپردازی قوی و بازی با ویژگیهای حلقهی زمانی، تجربهی متفاوتی را برای طرفداران این دسته از آثار سینمایی رقم میزند. ویژگی این فیلم این است که بهخوبی به هر دو جنبه این ستیز درونی میپردازد و هرچند ممکن است کمی علیه مردان به نظر برسد، در واقع اینطور نیست! بیگانه بی شک یکی از بهترین فیلم های علمی تخیلی و در عین حال ترسناک است که به طرز شگفت انگیزی موفق شده نظر طرفداران سخت پسند هر دو ژانر را به خود جلب کند، فیلمی مهیج و دلهره آور که نام ریدلی اسکات، کارگردان مشهور هالیوود پشت آن خودنمایی می کند. فیلم ماتریکس 1999 حول شخصی به نام نئو میچرخد که دنبال پاسخ سوالش است: «ماتریکس چیست؟ شخصی در درام حاضر است که انگار به رویاهایی فراطبیعی دسترسی دارد و چیزهایی میبیند که دیگران قابلیت دیدنش را ندارند. پرسش اصلی این است که کارگردان چگونه میتواند شخصیتی با زندگی شخصی اما با ویژگیهای فردی و اجتماعی بسازد و روی پرده نمایش به آن جان بدهد.
این تصویر یادآور ناپایداری زندگی است و به دو لحظه مستقل در فیلم ارجاع دارد؛ یکی ابتدای فیلم که یک نفر تیکتاک ساعت را متوقف میکند و صحنهای در انتهای فیلم که فردی دوباره آن را کوک میکند. موصل با به تصویر کشیدن رویدادها از دیدگاه مردمی که در واقع جنگ را در جریان وقوع آن زندگی میکنند، بینشهای منحصربهفردی از تاثیرات درگیری در خاورمیانه ارایه میدهد، که معمولا در تولیدات هالیوود با بازیگران آمریکایی دیده نمیشود. هدف این مأموریت، یافتن و عکسبرداری از اردوگاههای اسرای جنگی آمریکایی است که هنوز در ویتنام نگهداری میشوند. همین موضوع باعث شده بخشی از ترس و تعلیق نهفته در اثر الکن شود، چرا که مخاطب به محض دیدن این زن و شوهر متوجه میشود که خطر به هر طریقی رفع خواهد شد و دیگر مشکلی وجود ندارد. درآنجا با یک زن عجیب و غریب روبهرو میشود که ادعا میکند میتواند با دخترشان ارتباط برقرار کند.
شخصیتهای هر ۴ اپیزود مستقلاند و ارتباط کمی با هم دارند، اما همه اپیزودها صحنههای خشونتآمیزی دارند و درنهایت فیلمی را میسازند که تصویر متفاوتی از چین به بیننده ارائه میدهد. باید این فیلم را ببینید تا ارتباط فیلم را با تمام موضوعات عنوانشده و سؤالاتی که پیرامونشان وجود دارند، دریابید. این موضوعات را کارگردان از لندن ویکتوریایی به کره تحتاستعمار ژاپن در دهه ۱۹۳۰ پیوند زده است. این فیلم که با استقبال غیرمنتظره منتقدان مواجه شده بود، در ادامه نمایشهای بینالمللی خود، در نهایت توانست جایزهی بهترین فیلم فستیوال لندن را از آن خود کند. اما کلا گروه بازیگران در کنار هم تصویری جذاب از دنیای زیرزمینی و خشن لندن ترسیم میکنند. جمعآوری، تفسیر و کنار هم قراردادن اشیای بیربطی مثل نقاشی، سیبزمینی و کتاب در این اثر رویکردی است که هنر را به نبض زندگی نزدیک میکند. هرچند وقایع چینِ معاصر الهامبخش کارگردان بودهاند، او وامدار فیلمی در ژانر هنر رزمی کلاسیک بهنام «نشانی از ذن» (Touch of Zen) بهکارگردانی کینگ هو (King Hu) نیز هست. در این هنگام داستان حول مرد مسلمانی بهنام کیدانه میچرخد که با همسر و دخترش در مزرعهای کوچک نزدیک تیمبوکتو زندگی میکند. فیلم در کشور زادگاه سیساکو، یعنی مالی، و شهر تیمبوکتو شکل میگیرد.
«عشق و دوستی» با شوخطبعیهای غمانگیز و تضاد دلانگیز شهر و روستا، به نوعی شبیه نمایشنامهای کشفنشده از اسکار وایلد است. زمانی که کاترین بیگلو بهعنوان اولین زن اسکار بهترین کارگردانی را برای فیلم «مهلکه» از آنِ خود کرد، تاریخساز شد. این فیلم به کارگردانی «سیامک یاسمی» با عنوان «طلسم شکسته» به نمایش درآمد. این اثر زیبا با گردش بر فراز خیابانهای شلوغ تایپه آغاز میشود و با سفر به توکیو به پایان میرسد. اما بنظر میرسد بیشتر یافتههای علمی و ژنتیک-زبانشناختی اخیر نظریه دوم موسوم به «تئوری استپهای اوراسیا» (نظریه «تمدن یامنایا») را تائید میکنند. علاوه بر صحنههای آیندهنگرانه، این فیلم به نمایش احتمال ارتباطات معنوی در طول عمرهای مختلف پرداخته و این نظریه را طرح میکند که عشق حقیقتا جاودانه است. المانهای مختلفی باعث شدهاند تا فیلم باشگاه مشتزنی در میان بهترین فیلم ها از نظر imdb قرار بگیرد که علاوه بر داستان و عملکرد بازیگران، میتوان به کارگردانی و نحوه بازگویی داستان اشاره کرد. در این فیلم حجازیفر علاوه بر نویسندگی و کارگردانی، نقش شهید باکری را هم بهزیبایی ایفا کرده است. از طرفی کیفیت نگاه مخاطب نقش مهمی در تأثیرگذاری این اثر ایفا میکند، چراکه کارگردان این فیلم نشانههای سینمایی معمول را ارائه نمیدهد و اشکریختن یا سخنرانی شخصیتهای فیلم ملاک نیست.
همسر وی، امید ملاک بهبهانی، پژوهشگر فرهنگ و زبانهای باستانی ایران است. داستان گلادیاتور، این فیلم تاریخی امریکایی ربطی به واقعیت ندارد اما آنچه که روایت این جنگسالار باستانی را برای مخاطب امروز جذاب میکند، داستان سرراست و گیرای آن است. فیلم سجین ۵ با پایانی تکاندهنده و غیرمنتظره، مخاطب را غافلگیر میکند. درنهایت شخصیت اصلیِ زن داستان که به اندی کمک میکند و موفق میشود تا تابوی ذهنی اندی را بشکند، بهعنوان نماد رشد و بلوغ در فیلم معرفی میشود. درنهایت جونگسو خواب گلخانه در حال سوختن را میبیند، صحنهای وهمآور و بینظیر که با ترس و وحشت شخصیت اصلی جذابتر میشود. منتقدان فرانسوی معتقدند که سینمای آمریکا در حال حاضر در عصر طلایی کمدی خود قرار دارد و موضوع فوقالعادهای که کارگردان این فیلم درباره یک مرد به آن میپردازد (شاید همیشه جامعه با این موضوع دربارهی خانمها درگیر بوده است) میتواند پیشگام این نوع کمدی باشد، موضوعی که هرکسی ممکن است بعد از دوران بلوغ با آن مواجه شود. فیلم «پسرانگی» به روایتی فوقالعاده تبدیل میشود و واقعگرایانه و قدرتمند ۱۲ سال از زندگی پسربچهای بهنام میسون (از دبستان تا دوران بلوغ) را روایت میکند. «وندی و لوسیِ» کلی ریچارد درباره زن جوانی بهنام وندی است که بهامید یافتن کار، تصمیم میگیرد همراه سگ خود لوسی و ماشینی که نیاز به تعمیر دارد و مقدار کمی پول به آلاسکا برود.
در زمین، رباتی ساخته شده که وظیفه دارد از سگ محبوب سازندهاش، محافظت کند و او را از خطرات احتمالی که تهدیدش میکند، حفظ کند. «خون به پا خواهد شدِ» اندرسون شاهکار قرن ۲۱ او درباره عشق، مرگ، ایمان، آز و تمامی احساساتی است که خون و نفت در آمریکای قرن بیستم با خود به همراه داشت. «خون به پا خواهد شد» داستان دَنیل پلِینویو، حفار کارکشته چاه نفت، است که در سال ۱۸۹۸ و پس از کشف چاه نفتی در یکی از مناطق غربی آمریکا، همراه پسرخواندهاش به آنجا میرود. به نظر میرسد او در حال مخالفت با نیروهای جهادی است، چون آنها آنقدر افراطی رفتار میکنند که حتی قوانین شریعت را هم زیر پا میگذارند و سعی میکنند به افراد محلی حکومت کنند. فرانکی فردی خیالاتی و دچار توهم است که مگی فیتزجرالد (هیلاری سوانک) سعی بر متقاعدکردن او برای پذیرش مربیگری او و تبدیل وی به بوکسوری حرفهای دارد. در کمال خونسردی به منزل او میروند، شب را با خانوادهی وی صبح میکنند و روز بعد کمی زودتر از باز شدن بانک به همراه جناب رییس به بانک میروند و با پولها فرار میکنند. در آغاز به نظر نمیرسد که فیلم محوریت مشخص یا قهرمان اصلی داشته باشد و کارگردان سعی میکند بیننده را با لحظاتی سرشار از بیعدالتی آشنا کند که او را به نمایش چهره افرادی که تحت فشار قرار گرفتهاند، نزدیکتر میکند.
هر چیزی تا زمانی که ندانید دقیقا ممکن است در برابر چه صحنهای قرار بگیرید، جذاب به نظر میرسد. شوخیها و دیالوگهای صمیمی و تندی که بین شخصیتهای اصلی این فیلم ردوبدل میشوند، همیشه تازگی دارد و تصاویری که فیلمبردار این اثر، تام استرن (Tom Stern)، در برابر دیدگان تماشاچی قرار میدهد، بینظیر و خیرهکنندهاند. سالها که میگذرند، میسون در برابر دیدگان بیننده رشد میکند. شخصیتهای داستان با ویژگیها و چالشهای منحصر به فرد خود، درگیر ماجراجوییهایی میشوند که نه تنها بینندگان را سرگرم میکند، بلکه درسهایی درباره عشق، دوستی، و رشد شخصیتی به آنها میآموزد. کلمه عدی در میان تمامی قبایل عرب یمنی، به فتح عین تلفظ میشد و تنها قبیله طیّ آن را به ضم عین تلفظ میکردند و چون حجر از این قبیله نبود، نام پدرش نیز عَدی تلفظ میشدهاست. یک ستارهی مغرور و مشهور برادوی به نام مارگو چنینگ با بازیگری به شدت بااستعداد و جوان به نام ایو آشنا میشود.
همهچیز به همین روال پیش میرود تا اینکه آنتونی وارد صحنه میشود. تامی برای کسب قدرت بیشتر اینبار با عوامل روس و بریتانیا وارد معاملاتی میشود. از قضا دیدار زوج جوان با پدر و مادر رز با دورهمی خانوادگی بزرگی مصادف میشود و پذیرایی خدمتکاران در این دورهمی برای کریس بیش از پیش ناراحتکننده میشود. دغدغه اقتصادی بزرگترین مشکل این زوج جوان است، اما آنها به این امر واقفاند که در حال ورود به جامعه دموکراتیک و استفاده از مزایای آن هستند. شایعاتی بر سر زبانها افتاده بودند مبنی بر اینکه او حال و روز خوبی ندارد، سالها زمان صرف فیلم علمیتخیلی متوقفشدهاش کرده یا اینکه با قایق به سفری طولانی در آمازون رفته است. او در سال ۱۳۰۴ در مجلس پنجم در کسوت نمایندگی مردم با مخالفتی که با سلطنت رضا خان انجام داد، مورد غضب دستگاه دیکتاتوری واقع شد وتا پایان سلطنت رضا شاه در انزوا به سر برد .
دیالوگ معروف: وقتی اوضاع خراب میشه همین مردم متمدن حاضرن همدیگه رو بخورن. ترکیب داستان تکاندهنده الکس با شیوه کارگردانی واقعا منحصر به فرد کوبریک به بیننده اجازه میدهد که شخصیت اصلی را هم محصول جامعهای خراب به حساب آورند و هم نقشی که او شخصا در این سرنوشت داشته را نادیده گیرند. کارگردان این فیلم بهشدت به موقعیت خود و فرهنگ کشورش بهعنوان نسل بعد از ۱۹۶۸ (جنبش دانشجوییکارگری فرانسه) کاملا واقف است و حضور تاریخ در تمام فیلمهای او به چشم میخورد. Call of Duty 3 از چند نظر نقطهای جالب در تاریخ کالاف دیوتی محسوب میشود. در وهله اول ممکن است موضوع فیلم خیلی ساده و پیشپاافتاده به نظر برسد، اما در واقع این فقط لایه بیرونی فیلم است. در زمستان ۱۳۸۷ بهدست آمده بود اما در این جدول، فقط میزان فروش فیلم از ابتدای فروردین ۱۳۸۸ درج شدهاست. اگرچه برخی از صحنههای این فیلم برداشتی آزاد از واقعهی تاریخی مربوط به آن است اما ترکیب چند شخصیت در یک شخصیت و استفاده از لباسها و کاستومهای آن دوره، کمک کزده تا «چوپان خوب» بتواند به عنوان درامی دقیق و قابل اتکا خودش را مطرح کند. همین مقدمه کافی است تا مطمئن شویم که این فیلم اثری عالی و درخورِ توجه است که به چند بار دیدنش هم میارزد.
این ایده فینفسه جالب است اما در اقیانوسی از کلیشهها غرق میشود و کمتر کسی متوجه آن خواهد شد. آنها دنبال یک پرستار جدید میگردند که مری پاپینز سر و کلهاش پیدا میشود. این فیلم چشمانداز ژرف و عمیقی از وضعیت مغشوش آمریکا در آن دوره ارائه میدهد و البته منکر پیشرفت و دستاوردهای جدید این کشور نمیشود. البته همانطور که گفتیم، فیلمهای دیگر اسپیلبرگ مثل «ایندیانا جونز» یا «اگه میتونی منو بگیر» و «جنگ دنیاها» که با اقبال عمومی خوبی مواجه شدند هم در فهرست فیلمهای قرن بیستویکم این کارگردان قرار میگیرند، اما از نگاه منتقدان نیویورک تایمز واجد قرارگیری در این فهرست نیستند. کارلوس ریگاداس در «نور خاموش» قصد روایت داستانی معناگرا را دارد، البته نه آنگونه که فکر میکنید. اسکنلون پس از شنیدن یک نوار صوتی از پدرش، تصمیم گرفت داستانی را با الهام از زندگی واقعی خود بنویسد. «سیاره میمونها» به دلیل پایان غیرمنتظره و تاثیرگذارش که یکی از به یادماندنیترین پایانهای تاریخ سینما محسوب میشود، مورد تحسین قرار گرفت. آسایاس کارگردانی است که دغدغه نسل آینده او را رها نمیکند و به همین دلیل است که بهزعم نیویورک تایمز «ساعات تابستانی» هم در فهرست برترینهای قرن ۲۱ قرار میگیرد.
او با نام مستعار “جبار” به افشای فساد مسئولان حکومتی میپردازد و در همین مسیر، از قاتلان خانوادهاش نیز انتقام میگیرد. در جریان سی و یکمین جشنواره بینالمللی فیلم کودک و نوجوان در سال ۹۷ (اصفهان) گردهمایی پاسداشتی برای ناهید امیریان با حضور گویندگان برجسته عرصه دوبله مانند ژرژ پطرسی، مینو غزنوی، تورج نصر، ظفر گرایی، شهروز ملک آرایی، جواد پزشکیان، منوجهر اسماعیلی، مهین برزویی و .. در فرهنگسرای ابن سینا برگزار گردید و از فیلم سرگذشت وی با نام «ستاره ناهید» رونمایی شد. در واقع تمام داستان در زمین بازی همین پیرمرد میگذرد و او در حال بازی کردن نقش آدمی دست و پا چلفتی است تا به طرف مقابلش این احساس را بدهد که وی هیچ کاره است، در حالی که در تمام مدت همهی سرنخها در دستان خودش بوده. این بنا و مجموعه قصرها در مدت هیجده سال آغازین سلطنت اکبرشاه در 35 فرسنگی آگرا بنا و در ابتدای پایتخت وی محسوب میشده است این بنای باشکوه دارای کتیبه های قرانی و فارسی متعددی است بنا از سنگهای قرمز رسی تشکیل شده است.
انسانها تحت کنترل یک شرکت در سیارهی پاندورا مشغول خارج کردن سنگهای قیمتی این سیاره هستند. پیشنهاد تیم متخصص پلازا این است که پرویز خان به عنوان یک فیلم سینمایی ایرانی جدید ۱۴۰۳، ارزش یکبار دیدن را دارد؛ چرا که ساختار روایی این فیلم آنچنان تعلیق درست و دقیقی را به همراه خود دارد که به هنگام دیدنش نمیتوان به چیز دیگری جز هیجان و اتفاقات موجود در فیلم فکر کرد. از آنجا که ولدمورت صاحب ابر چوبدستی نبوده، چون در واقع دراکو مالفوی که به خاطر پدر و مادرش یک مرگ خوار میشود و باید دامبلدور را به خاطر ولدمورت بکشد، نمیتواند ولی او را خلع سلاح میکند ولی ولدمورت فکر میکند که چون اسنیپ دامبلدور را کشته است پس ابر چوبدستی مال اوست، ولی قبل مرگ اسنیپ در حالی که دراکو چوبدستی خودش را بالا آورده و میخواهد هری را بکشد، هرمیون او را خلع سلاح میکند ولی در خاطر فیلم هری پاتر که فکر میکند او صاحب ابر چوبدستی است، چوبدستی را میشکند. ریچل فکر میکرده که مثل زنانی که در ۴۱سالگی صاحب فرزند میشوند، بچهدار میشود. ایو از آنهایی است که میتواند خودش را در دل همه جا کند و کمکم به مارگو بسیار نزدیک میشود.
با وجود همهی این ویژگیها، تماشای فیلم Into the Wild میتواند چشمتان را به طرز دیگری روی زندگی باز کند. بازی روآن اتکینسون در فیلم Bean: The Movie فوقالعاده است و این فیلم هم جزو بهترین فیلم های مستربین محسوب میشود. فیلم داستان فیلمنامهنویسی است که با یک ستارهی بزرگ سینما که مدتهاست از دوران اوجش فاصله گرفته وارد رابطه میشود. اینفینیتی وارد بعد از انتشار ناامیدکننده Call of Duty: Ghosts به دنبال یک شروع جدید بود و میخواست با پروژه بعدی خود یک تجربه جدید به بازیکنان ارائه دهد. آزادیور در تیر ۱۴۰۳ از پایان تصویربرداری فصل چهارم در تهران خبر داد و اعلام کرد که بخشهایی از این پروژه قرار است «طی سفری» فیلمبرداری شود. یکی از این گروهها Settlement Defense Force (SDF) بود که به رهبری سِیلن کاچ (با بازی کیت هرینگتون) بعد از حمله به زمین اعلان جنگ کرد. با وجود نقش نهچندان زیاد او، این فیلم یکی از بهترین فیلم های آنا د آرماس به شمار میرود که باعث موردتوجه قرار گرفتن او شد. او سرپرست خانواده بزرگ فاگین است.
افراد فامیل و دوستان و همسایگان این خانواده پس از حمله جهادیها گریختهاند، اما خشونت درون کیدانه تهنشین شده است تا زمان انتقام فرا برسد. از طرفی او مدام یادآور میشود که جهادیها هم مانند دیگران انسانهایی معمولیاند. او بیوهای زیبا با نامی خاص اما دچار فقر است. این حال و هوا ما را به یاد فیلمهای وسترن میاندازد اما کارگردان آشکارا تحت تاثیر نوری بیگله جیلان، کارگردان بزرگ ترکیهای است، تا آن جا که قابها و همچنین شخصیتهایش مخاطب را به یاد فیلمهایی چون «روزی روزگاری در آناتولی» (Once Upon A Time In Anatolia) و «خواب زمستانی» (Winter Sleep) میاندازد. فیل کانرز گزارشگر آب و هوا در تلویزیون به همراه تهیهکنندهی برنامهاش ریتا هانسون و لری فیلمبردارش برای پوشش مراسم سالانهی روز موش خرما سفر میکنند. او گزارشگر بداخلاقی است که وقتی مجبور میشود یک شب بیشتر در روستا اقامت کند اعصابش به هم میریزد. داستان یک ژنرال سابق ارتش رم که میخواهد از امپراطوری فاسدی که خانوادهاش را به قتل رسانده و او را تبدیل به یک برده کرده، انتقام بگیرد. موفاسا به دست برادرش به قتل میرسد و عموی سیمبا میخواهد او را هم بکشد. او کارگردانی با نهایتِ اعتمادبهنفس است که خوب میداند چگونه استعداد بالقوه بازیگران و عوامل فیلمش (بهخصوص فیلمبردارش روبرت السویت و آهنگسازش جانی گرینوود) را در خدمت ایدههای خود بگیرد.
او جنایتکاری شیطانصفت و خوشتیپ و نجیبزادهای قلابی است که جیببری بهنام سوک هی با بازی کیم تهری را به خدمت میگیرد تا بهعنوان ندیمه وارد خانوادهای ترسناک و ثروتمند شود. در واقع این فیلم اقتباسی زیبا از رمانی بهنام «نفت» است که سال ۱۹۲۷ منتشر شد و از سوی دیگر بیننده را به یاد فیلم «همشهری کین»، شاهکار عصر نوین سینمای آمریکا، میاندازد. ماجرای فیلم با قهرمان اصلی خود که مانند موجودی کهن سر از قبر برمیدارد، در سال ۱۸۹۸ جان میگیرد و در سال ۱۹۲۷ به پایان میرسد. شخصیت مادر آنقدر خودشیفته به نظر میرسد و از تمام این وسایل و آثار هنری طوری مراقبت میکند که بیننده تصور میکند او به آنها بیش از رابطه با فرزندانش اهمیت میدهد. او در سریال دیزنی پلاس تیانا که قرار است در سال ۲۰۲۲ پخش شود ظاهر خواهد شد. این دو سریال اساساً آثاری ترسناک بودند و بیشتر روی تأثیر شوک متمرکز بودند. از این جا داستان دو برادر را میبینیم و تلاشهای برادر تراویس برای خارج کردن تراویس از شوک و حرف زدن تراویس. چاپلین این گونه به ذات پست آدمی اشاره میکند و تب به دست آوردن طلا را به همان چیزی تشبیه میکند که در فیلمهای بعدیاش هم شاهد آن هستیم: حرص و آز آدمی برای به دست آوردن ثروت هر چه بیشتر و همچنین نیش و کنایه به جهانی که در آن پول حرف اول را میزند و بدون آن آدمی از حداقل امکان حیات هم بی بهره است.
همچنین در بخش پایانی این فیلم سینمایی در گفتوگو میان نیک فیوری (ساموئل ال. مجله نیویورک تایمز با ستاره این فیلم، میشل ویلیامز، مصاحبهای کرده است که در ادامه آن را نوشتهایم. درنهایت مجله تایمز بهدلیل داستان دایرهوار و شگفتانگیز، موسیقی متن و حتی کاراکتر گربه فیلم، به انتخاب «درون لوین دیویس» میرسد، فیلمی که روایتگر داستان زندگی یک خواننده و ترانهسرای پیشتاز موسیقی کانتری در دهه ۱۹۶۰ آمریکاست. جونگسو هیچ خاطرهای از این اتفاق ندارد، اما درنهایت همهچیز مسیر خود را طی میکند. این فیلم دوستداشتنی شما را در خود غرق میکند و برای دیدن اینکه چه اتفاقی میافتد، نفستان را در سینه حبس میکنید. روسیه برای حمایت از رژیم دیکتاتوری بشار اسد به سوریه لشگرکشی میکند، رژیمی که ظرف ۵ سال گذشته، صدها هزارنفر از شهروندان خود را کشته ومیلیون ها نفر را آواره کرده و سوریه را به تلی از خاک مبدل نموده و عامل اصلی پیدایش آدمخوارانی به نام داعش بوده است. داستان این فیلم درباره مرد جوانی به نام آریان است که با خانمی به نام سفیرا روبهرو میشود. ادات «راق، راخ» که در بعضی مناطق آذربایجان ایران (خصوصا تبریز) رایج است نه در لهجهها و زبانهای ترکی اوغوز (ترکیه، آذری استاندارد قفقاز، ترکمنی) بلکه در لهجهها و زبانهای ترکی گروه قارلوق / قیپچاق مشاهده میشود.
او مدت زیادی است که برای گروه داک به عنوان راننده کار میکند تا بتواند بدهی خود را به او پرداخت کند زیرا چندین سال پیش او یکی از ماشینهای داک را دزدیده بود و داک که از مهارت او خوشش آمده بود تصمیم گرفت به جای کشتن وی، از مهارت بیبی برای پیش بردن اهدافش استفاده کند. او برای این فیلم توانست جایزهی اسکار بگیرد. مورگان فریمن و هیلاری سوانک در این فیلم موفق به دریافت اسکار بهترین نقش مکمل مرد و بهترین نقش اول زن شدند. “جیمی فاکس” سالها پیش و در سال ۲۰۰۵ توانسته بود در فیلم “Collateral” به کارگردانی “مایکل مان” نامزد اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد شود و در همان سال در فیلم “Ray” جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی مرد را کسب کند. این فیلم در بخشهای بهترین جلوههای ویژه و بهترین چهرهپردازی نامزد دریافت جایزه اسکار شد که نشان از کیفیت بالای جلوههای ویژه و طراحی گریم آن دارد.
این فیلم از طراحی کمدی گرفته تا دغدغههای دیگرش، اثری سطحی، ضعیف و ناموفق ارزیابی شده است. فیلم برادران باجرانگی یک فیلم درام کمدی با بازی سلمان خان است که در سال ۲۰۱۵ میلادی (۱۳۹۴ شمسی) ساخته شد. ». کیهان. ۱۴ آذر ۱۳۹۴. ۱۴. مرگ آقای لازارسکو (The Death of Mr. ↑ "Harry Potter and the Chamber of Secrets" (به انگلیسی). تماشای Trust and Betrayal که یکی از بهترین OVA های انیمه است را فراموش نکنید. از فیلمهای عاشقانه 2025 باید به فیلم Snow White اشاره کنیم که نسخهای لایو اکشن از فیلم انیمیشنی سفیدبرفی و هفت کوتوله (Snow White and the Seven Dwarfs) محصول سال 1937 است. حماسه گرگومیش (به انگلیسی: The Twilight Saga) مجموعه فیلمهایی عاشقانه و فانتزی از شرکت سامیت اینترتینمنت (به انگلیسی: Summit Entertainment) میباشد که براساس رمانی به همین نام توسط نویسنده آمریکایی استفانی مایر نوشته شدهاست. هوشنگ کاووسی در مقالهای به نام «از داجسیتی تا بازارچهٔ نایبگربه» سخت به فیلم حمله کرد. در آخر اینکه شاید بهتر بود از هر کارگردان یک فیلم انتخاب میشد اما واقعیت این است که حاتمی، مهرجویی، کیمیایی و بیضایی را با کارنامههای درخشانشان یا فرهادی را با دو اسکاری که برای سینمای ایران به ارمغان آورده نمیشد به یک فیلم محدود کرد.